کاش عمر پاییز اینقدر کوتاه نبود. چشم به هم زده ام و تمام شد . به انتهای آذر که برسد بوی رفتنش تمام جانم را پر می کند. من سال های عمرم را با پاییزهای از سر گذرانده می شمارم . پاییز برای من چیزی بیش از یه فصل رمانتیک است. اندوه است که آرام و دلپذیر می خزد در روحم و سرمای گس دلچسبی را میان بود و نبودهام جای می هد. من این روزهای پاییز را " تماشا " می کنم. آفتاب کم جان و دلپذیر ظهرایش را. باد و باران توامانش را. خاکستری غروبهایش را. برگریزان طلایی اش را. پاییز که می شود انگار خدا یاد من می کند..... کاش پاییز دختری 32 ساله بود با چهره ای زیبا پالتویی نه کوتاه نه بلند و شال گردنی قرمز می انداخت و لبخندهای زیبا و آغوش گرمی داشت و لباسهایش همیشه بوی خوبی می داد. بوی ملایمی که تا چند ساعت در خاطرم می ماند.آن وقت عاشقش می شدم. نگاهش می کردم و بودنش دلم را می برد. مثلا می رفتیم گوشه ای دنج زیر سایه درختی می نشستیم و برای هم حرف می زدیم حرف های ساده می زدیم تو حرف میزدی و من بودنت را تماشا می کردمروزی که نباشم دلم برای دوستانم . باران های فرودین و نوشتن و سینما. چای دارچین صدای شجریان چهارراه ولیعصر. کتاب فروشی بهمن تنگ می شود. روزی که نباشم به پاییز هایی فکر می کنم که در آینده می آیند و سهم من نیستند. کاش تمام پاییزهای زندگی برای من بود توقع آن چنانی هم ندارم . پاییز نیویورک و پاریس مال شما. برای من از این دنیا پاییز های همین شهر و آسمان ابری آذر ماهش بس استکاش عمر پاییز اینقدر کوتاه نبود...... سقوط آزاد...
ادامه مطلبما را در سایت سقوط آزاد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 5sooghoot6 بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1402 ساعت: 14:58